آب،آباداني

آب،آباداني (( وَ جَعَلنا مِن الماءَ كُلُّ شَي ء حَيّ و ما زندگاني هر چيزي را از آب قرار داديم (سوره انبياء آيه 30) .))

مرحوم شیخ حرّ عاملى به نقل از علىّ بن الحسین مسعودى از کتاب إ ثبات الوصیّه آورده است :

یکى از وزراى متوکّل عبّاسى - که به نام یحیى بن هرثمه معروف مى باشد - حکایت کند:

در آن مسافرتى که از شهر مدینه منوّره حضرت ابوالحسن ، امام هادى علیه السلام را به سوى شهر سامراء به همراه تعدادى از افراد حرکت مى دادیم ، در مسیر راه کرامات و کارهاى عجیبى از آن حضرت نمایان شد که همگان را به حیرت و تعجّب در آورد.

یکى از آن کرامات و معجزات حضرت ، این بود که در مسیر راه ، هوا بسیار گرم و نیز آب قافله تمام شده بود، به حضرت عرضه داشتیم که تشنگى و گرماى هوا افراد را از پاى در آورده است ، اگر ممکن است چاره اى بیندیشید.

امام علیه السلام فرمود: در همین نزدیکى ها آب گوارائى است و سپس دستور داد که مسیر انحرافى را برویم ، پس مقدارى راه رفتیم و به صحرائى رسیدیم که بسیار سرسبز و خرّم ، داراى درختان و گیاهان و چشمه هاى زلالى بود.

تمام افراد از دیدن آن در تعجّب قرار گرفتند، چون تاکنون در آن حوالى ، چنان درختان و چشمه هائى را ندیده و نشنیده بودند.

پس تمامى افراد از مَرکب هاى خود پیاده شده و آب نوشیدیم و نیز حیوانات خود را آب داده و ظرف هاى خود را که همراه داشتیم ، پُر از آب کرده و حرکت نمودیم .

یحیى گوید: مقدارى که راه رفتیم و از آن محلّ دور شدیم ، ناگهان متوجّه شدم که شمشیرم را کنار چشمه آب نهاده و فراموش کرده ام که آن را بردارم .

لذا به غلام خود گفتم که بازگرد و شمشیر مرا بیاور، هنگامى که غلام رفت و شمشیر را آورد، گفت هیچ اثرى از درخت و چشمه و آب وجود نداشت .

پس نزدیک حضرت ابوالحسن ، امام هادى علیه السلام آمدم و چون خبر غلام را برایش نقل کردم ، حضرت نگاهى به من کرد و سپس تبسّمى نمود.


برچسب‌ها: داستان

[ يکشنبه شانزدهم 3 1395 ] [ 1:26 ] [ رسول گلی زاده ]

[ (0) نظر]

قرآن کریم در خلال داستان حضرت ایوب علیه السلام، به این شیوه درمانی تلویحا اشاره و آنرا تجویز کرده است.

ماجرا به اختصار از این قرار است که وی داراى اموال و فرزندان و امکانات بسیار بود و همواره خدا را سپاس مى‏گفت. شیطان به خداوند عرضه داشت که اگر ایّوب را شاکر مى‏بینى به خاطر نعمت فراوانى است که به او داده‏اى، اگر این نعمت‏ها از او گرفته شود او بنده‏ى شکرگزارى نخواهد بود. خداوند به شیطان اجازه داد بر دنیاى ایّوب مسلّط شود. او ابتدا اموال و گوسفندان و زراعت‏هاى ایّوب را دچار آفت و بلا کرد امّا تأثیرى در ایّوب نگذاشت. سپس بر بدن ایّوب سلطه یافت و او چنان بیمار گشت که از شدّت درد و رنجورى اسیر بستر گردید، امّا با این حال از مقام شکر او چیزى کاسته نشد. چون ایّوب از این امتحان سخت الهى به خوبى برآمد، خداوند دوباره نعمت‏هاى خود را به او بازگرداند و سلامت جسمش را بازیافت.( نک: تفسیر نمونه، ذیل آیه 43سوره صاد)؛ به این ترتیب که به وی فرمان داد که: ارْکُضْ بِرِجْلِکَ هَذَا مُغْتَسَلُ بَارِدٌ وَ شَرَاب ( پاى به زمین زن (زد و چشمه آبى پدید آمد، گفتیم) این آبى است سرد براى شستشو و نوشیدن (در آن شستشو کن و از آن بیاشام تا از هر درد و الم بیاسایى). (صاد/42) اهل لغت (مغتسل ) را دو گونه معنا کرده اند: 1. آبی که در آن غسل کنند.2. محل شستشو

نکته اول:اتصاف این آب به وصف" بارد" (خنک) می تواند اشاره ای باشد به خواص و تاثیر بیماری زدایی آب سرد، چنانکه یافته های پزشکی امروز نیز بر آن تاکید می ورزد.

نکته دوم:از کلمه" شراب"(آشامیدنی) نیز می توان دریافت که علاوه بر شنا و پا کوبیدن در آب سرد، نوشیدن آن نیز می تواند دارویی شفابخش برای پاره ای برای بیماری های جسمی و پوستی باشد


برچسب‌ها: داستان

[ پنج شنبه سیم 2 1395 ] [ 20:42 ] [ رسول گلی زاده ]

[ (0) نظر]

X